جدول جو
جدول جو

معنی کاشم خار - جستجوی لغت در جدول جو

کاشم خار
نوعی پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاشی کار
تصویر کاشی کار
کسی که آجر کاشی را در ساختمان ها کار می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
یکی از قلاع سه گانه واقع در ’چناشک’ از دهات کوهسار که بر قلۀ کوه واقع است و اکنون ’دشلی’ نام دارد، (مازندران و استرآباد) ترجمه وحید مازندرانی ص 116 و 176)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
پسر میرزا یدالله اصفهانی، قونسول ایران در مسکو. مغنی نیکلا امپراطور روس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
آنکه کاشی را در بنا کار گذارد، بنایی که در آن کاشی کار گذاشته شده: (جمیع دکاکین و خانات کاشی کار دو طبقه و حمامات ویران شده اجساد قتیلان تبریزی همچنان در کوچه ها و بیوت و بازار ها افتاده بود) (عالم آرا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشی کار
تصویر کاشی کار
((~. گَ))
آن که کاشی را در بنا کار گذارد، بنایی که در آن کاشی کار گذاشته شده است
فرهنگ فارسی معین
کاسه ی کوچک، پارچه ای که با آن کاسه و ظرف را شویند
فرهنگ گویش مازندرانی
درختی که بر پوست آن خزه روییده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش خوراک
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع زنبور درشت که به صورت انفرادی زیست کند
فرهنگ گویش مازندرانی